اولین دندان وانیا
چند وقتی بود که لثه هام می خارید
اشکای من مثل بارون میبارید
حوصله همه سرامد دیگه
مامان می گفت در نمی اد دیگه
یهو یه شب با گریه که خوابیدم
صبح پا شدم یه چیز خوبی دیدم
مروارید سفید و زیبایی بود
می خندیدم توی دهانم پیدا بود
بالاخره دخترم یکی از سخت ترین مراحل زندگیشو پشت سر گذاشت و مرواریدش در 92/11/4 اوایل ده ماهگی بعد از کلی بی قراری
و اذیت شدن نمایان شد ..تو این ماه دختر نازم خیلی لاغر شد وقتی که اولین دندونت جوانه زد مامان جون برات اش دندونی پخت
و به هر کی اش دندونی دادیم برات کادو اوردن ..خیلی کادو جمع
کردی مبارکت باشه دختر گلم دست همگی درد نکنه
ا این عروسک رو هم عمو یاشار برات خریده بود