وانیا وانیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

تک بیت غزل زندگیم

خاطرات مامانی و نیلیا

1392/11/14 2:08
نویسنده : مامان و بابا
1,067 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینا عکس های نیلیا دختر خانم دکتر خاله لیلا و عمو جعفره..نیلیا جان که من خیلی دوستش دارم همدم

تنهایی های من تو دوران بارداری بود تو این دوران من اکثرا توی خونه میموندم و در حال استراحت بودم

اوقاتم را با نیلیا سپری میکردم ..با هم کارتون نگاه میکردیم..با هم بازی میکردیم ..نقاشی میکشیدیم ..و

همیشه پیش من بود و کنار من میخوابید..البته دایی سجاد هم که خونه ما میموند با نیلیا خیلی شیطنت

میکردند .من ونیلیا هر روز در مورد تو صحبت میکردیم ..و وقتی میرفتیم برای خرید سیسمونی بعضی وقتها

خاله لیلا و نیلیا هم با ما میومد و نیلیا همش ذوق میکرد و تو مغازه میگفت :خاله رویا اینو بخر ..اونو بخر..

اما دختر گلم من خیلی دوست داشتم تو تبریز بمونیم چون ما سه سال بخاطر درس بابا جون در تبریز

بودیم و تو خوابگاه شایانمهر که اونجا دوستهای خوبی پیدا کردیم و خانم دکتر خاله لیلا که واقعا فرشته

نجات ما بود و خیلی زحمت منو تو دوران بارداری کشید ..هر روز به من سر میزد و حال دختر گلم رو از من

میپرسید..امیدوارم  همیشه موفق و سلامت باشند...

بعد بدنیا اومدنت نیلیا خیلی دوست ذاشت ازت نگهداری کنه.

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)