وانیا وانیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

تک بیت غزل زندگیم

دو ماهگی دخترم

تو امدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو امدی که بخندی.. خدا به من خندید و استخاره زدم ..گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت مادرت باشد تو هم بخندی ودر سمت دیگرم باشی تو امدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس میرقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو امدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز اخرم باشی       ...
14 دی 1392

تولد دایی بهزاد

عزیز دلم تو تولد دایی بهزاد یک ونیم ماهه هستی ...اینم عکس از تولد دایی جون که نیلیا بغل دایی و تو هم بغل بابا جون هستی.. تولدت مبارک دایی بهزاد     ...
11 دی 1392

اتاق وانیا

                    وانیا جونم این اتاق رو حاجی مامانی برات اماده کرده..دست گلش درد نکنه.وانیا جان این رو هم بگم که حاجی مامانی خیلی زحمت ما رو کشیده..مخصوصا تو دوران بارداری که من در حال استراحت بودم و همه کارهارو  حاجی مامانی انجام میداد..امیدوارم همیشه سلامت باشد در ضمن تو حاجی مامانی رو خیلی دوست داری و هر وقت می بینیش خیلی ذوق میکنی و دست وپا میزنی ..و حاجی مامانی هم باهات بازی میکنه و تو هم همش میخندی.... حاجی مامانی ...
11 دی 1392

وانیا و دختر داییش نیلیا

        دخترم اینجا 40 روزه هستی که رفتیم خونه دایی بهزاد ..این کوچولو دختر داییت نیلیاست که 28 روز از تو بزرگتره..تو و نیلیا مثل دو قلوها میمونید..امیدوارم برای هم خواهر و دوست خوبی باشید قربون هر دوتاتون برم عزیزای دلم..     اینم چند عکس از اون روز   ...
9 دی 1392

بدون عنوان

  ا   تو این عکس بغل دایی سجاد هستی از اولین روز به دنیا اومدنت همه اش تو را بغل می کرد و تو را به  بغل کردن عادت داد  .. تو   بغل دایی سجاد خیلی ذوق می کنی الان هم که تو رو بغل میکنه و راه   می بره توکیف می کنی..... ...
9 دی 1392

شیشه شیر

دختر نازم  تو این عکس که 20 روزه هستی شیشه شیر رو طوری تو  دستت گرفتی که هممون ذوق  کردیم باور کردنی نیست که بچه 20 روزه این طوری شیشه را بگیره تو دستش ..دخترم شیشه شیرو خیلی  دوست داری        ...
9 دی 1392